آقای سین

مختصری از احوالات آقای سین...

آقای سین

مختصری از احوالات آقای سین...

۴ مطلب با موضوع «روزنوشت» ثبت شده است

خوشبختانه از سیل جان سالم به در بردیم و اینجا کسی آسیب ندید و خسارت زیادی نداشتیم. اما امروز ظهر کنار رودخونه یه جنازه پیدا شد!

جنازه ای که احتمالا حتی استانی ما هم نیست و خدا میدونه اهل کدوم شهر هست و شاید خانواده اش هنوز خبری از وضعیتش ندارن... حوادث و بلاهای طبیعی ناراحت کننده هستند اما چه میشه کرد؟ زندگی همینه و هرکسی یه روزی به دنیا میاد و یه روزی هم از دنیا میریم. نکته ماجرا اینجاست که خیلی کم پیدا میشن آدم هایی که برای روز رفتن آماده باشن!

۵ نظر ۰۶ فروردين ۹۸ ، ۲۳:۳۲
آقای سین

اگر این وبلاگ به روز نشد دیگه بدونید که احتمالا ما رو سیل برده و خوراک کوسه های خلیج فارس شدیم. اما اگر زنده بودیم و اومدیم دوباره، براتون تعریف میکنم که پیامک های ستاد بحران چطور جلوی خسارت ها و تلفات سیل رو گرفت و ملتی رو نجات داد.

نصف ایران روی آب هست آقایون حیف نون تازه دارن پیامک میزنن!

۱۲ نظر ۰۵ فروردين ۹۸ ، ۱۴:۳۷
آقای سین

میگم پس اون یکی ماهیه کو؟

داداش کوچیکه میگه لواشک خورد و مرد!


راستی اگر کسی خواست از حسن بخاطر مزاحمت پیامکی شکایت کنه لطفا بگه منم بهش وکالت بدم چون خودم وقت ندارم برم دادسرا :)

۶ نظر ۰۲ فروردين ۹۸ ، ۲۳:۱۷
آقای سین

دیشب یکی از دوستان یک فایل صوتی با صدای خودش برای همه فرستاده بود و کلی حرفهای روحیه بخش با انرژی مثبت و این صحبتها، سال 98 رو برای خودش سال استقلال مالی نام گذاری کرده بود و از بقیه هم خواسته بود که یه اسم برای سال پیش رو در راستای اهداف و برنامه هاشون یه اسم انتخاب کنن.

ما هم برای اینکه دلش رو نشکنیم سال 98 رو برای خودمون سال «اشتغال و ازواج رنگین» نامگذاری کردیم. شما هم اگر دوست داشتید برای این سالتون یه اسم انتخاب کنید.

۱۱ نظر ۰۱ فروردين ۹۸ ، ۲۳:۰۸
آقای سین
آقای سین

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی!

پیام های کوتاه
  • ۲۵ خرداد ۹۶ , ۲۲:۳۲
    علی