آقای سین

مختصری از احوالات آقای سین...

آقای سین

مختصری از احوالات آقای سین...

آقای سین در دفتر بیان

جمعه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۹:۵۵ ق.ظ

نمیدانم چطور رسیده بودم آنجا و یا چیکار داشتم، خلاصه بعد از چند دقیقه به سمت در رفتم و با استرس زیاد وارد دفتر کارش شدم. خیلی مودبانه و با احترام سلام و احوال پرسی و به سمت صندلی راهنمایی کردند تا بنشینم، قبل از اینکه بنشینم در را کاملا باز کردم و یک صندلی عقب تر و با فاصله نشستم (نمیدانم چرا اینجای کار احساس کردم که یک دختر جوان هستم و تنها بودن در یک محیط دربسته با نامحرم کاردرستی نیست!) فضای صمیمانه ای بر دیدار دو طرفه مان حاکم بود و بعد از چند دقیقه صحبت درباره حمایت از آزادی بیان و اینترنت آزاد و این موضوعات، که ظاهرا مقدمه و پیش گفتاری بود تا به اصل مطلب برسد، رسیدیم به موضوع ملاقات که انگار یکی از پست های وبلاگ بنده بود. روی یک مانیتور شروع کردند به توضیح مسئله که چیز چندانی متوجه نشدم.

ظاهرا موضوع از این قرار بود که من یک پست اینستاگرامی را در وبلاگم منتشر کرده بودم و طوری که آقای مدیر توضیح میداد کامنت های این پست که دیده هم نمیشدن و درون کدهای صفحه مخفی بودند اصل دردسر بودند و آقای مدیر روی صفحه، کامنت یکی از کاربران اینستاگرام که یک واژه خیلی زننده بود را به من نشان داد.

با بیدار شدن من از خواب دقیقا مشخص نشد که حضور بنده در دفتر مدیر بیان برای چه بود و آیا خودشان قصد تذکر به من و وبلاگم را داشتند یا از سوی شورای عالی فضای مجازی و پلیس فتا و دادستانی و امثالهم دستور گرفته بودند به بنده تذکر دهند!

خواب عجیبی بود...

۹۷/۰۲/۲۱

نظرات (۳۱)

هَا؟ o____O
پاسخ:
بله :))
اینای که از این خوابا میبینن، خیلی کمند :)

الان خواب فقط خواب‌های بنیامبن :)

اینم یک خواب زورکی :)
aparat.com/v/dxX4e
پاسخ:
بله ما کمیابیم :))


برم بخوابم ببینم چی شد آخرش :)
😆
پاسخ:
:))
۲۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۰:۴۴ اقای رمانتیک
عجب خوابی بود
پاسخ:
بله واقعا عجیب خوابی بود :)
برادر در هیچ جای دنیا آزادی بیان به معنای 100% نیست
این رو قبول کن من اخرش نفهمیدم شما اقایی یا خانم البته!
پاسخ:
چرا یه جایی هست آزادی بیان وجود داره :))

آقا و خانم که مهم نیست! مهم انسان بودنه :))
ملت چه خواب های خفنی می بینن:)
پاسخ:
خیلی خفن و باکلاس بود :)
از عوارض فضای مجازی بی در و پیکر است
پاسخ:
از عوارض دو شب نخوابیدن بود :))
خخخخخخ 
خواب بود :))
پاسخ:
:))))
آره خواب بود
خخخخخخ خیلى باحال بود :)))))
پاسخ:
ممنونم :))) خودمم خیلی خوشم اومد
۲۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۲:۴۰ آقای سر به هوا :)
ما نهایتا خواب پشمک ببینیم€
پاسخ:
:))

خوابای شما تحریم شدن :)
مدیر بیان خانوم بودند؟!؟!؟!؟!


پاسخ:
نه آقا بودن :)

نمیدونم چرا توی عالم خواب خودم رو یک لحظه یه دختر خانم تصور کردم :)))
واژه مورد نظر چی بود؟ :)
پاسخ:
واژه خیلی بدی بود :)
دخترهای جوان دیگر از این حس ها ندارند[اکثرا!] :)))
پاسخ:
نه اتفاقا خیلی محجبه و با حیا بودم اون لحظه :)

البته فقط همون چند لحظه ورود به اتاق این حس رو داشتم (نمیدونم چرا، خوابه دیگه واقعی که نیست) بقیه خواب آقای سین بودم :)))
:))
پاسخ:
:))
من کلی استرس داشتم :|
خواب بود :|
پاسخ:
استرس برا چی؟!

آره خواب بود :)
چه خواب عجیبی  واقعا! ....  :) من تا حالا صفحات مجازی رو تو خواب ندیدم اصن :/
پاسخ:
منم زیاد خواب نمیبینم این مال خستگی و کم خوابی بود :)
۲۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۷:۱۰ صـــا لــحـــه
فضای مجازی انقدر بی در و پیکره که اگر من این خواب رو میدیدم همون لحظه اول به آقاهه میگفتم: دارم خواب میبینم. درسته؟
پاسخ:
:)) اون که آره...

ولی من خیلی بهم داشت خوش میگذشت :))
۲۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۷:۱۰ صـــا لــحـــه
فضای مجازی انقدر بی در و پیکره که اگر من این خواب رو میدیدم همون لحظه اول به آقاهه میگفتم: دارم خواب میبینم. درسته؟
فکر کردم واقعا بردنتون بیان :-D
پاسخ:
برای پاره ای توضیحات خواسته بودنم ظاهرا که بیدار شدم :))
۲۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۱:۱۹ آقای سین یه نامرده
به نظرم اگه واقعن آقای سین مرد بود، همون لحظه که متوجه ظهورش در هیمنه یه دختر جوان می شد، درگیر آپشن های دخترونه جدیدش می شد و کلا مسیر خواب عوض می شد.
پاسخ:
الان انتظار چه جوابی دارین؟! 
عجب :| :))
پاسخ:
بله اینجوریاست :)))
عجب خواب وحشتناکی بود..  :)))
پاسخ:
نه بابا مدیر بیان خیلی هم خوب بود :)))
 (تو خواب من اینجوری بود حداقل)
اولشو خیلی جدی گرفته بودم ومیخواستم حسودی کنم که چرا شمامیرین دفتربیان ولی مانه... لامصصصصبببب هق هق 

اخرش دیدم نوشتی خواب :|


پاسخ:
حسودی نداره بابا!!
میخواستن فیلترم کنن :)))
اون گوشه موشه های وبلاگت چیکار می کنی که همچین خوابی می بینی 
هااا
خودت بگو :)
پاسخ:
خودمم بعد خواب اومدم کلی گشتم همه جا رو هیچ خبری نبود :))
یاد یکی از پست های اخیر جناب دچار افتادم! قصد داشتم برم بهشون بگم آقای سین رو گرفتن، اون پستتون رو حذف کنید تا شما رو هم احضار نکردن ولی فهمیدم خواب بوده برنامه هام به هم ریخت!! 
پاسخ:
توی پستش از الفاظ و واژه های بی ادبی استفاده شده؟!؟!

منو کسی نمیتونه بگیره! من مصونیت قضایی دارم :)))
نه دقیقا عین همینی که تو پست نوشتید (: 
پست شاه مازندرانشون رو ببینید متوجه می شید! 

چرا ونوقت؟ 
پاسخ:
یادمان آمد کدام پست را میفرمایید!

چراش بماند :)) 
به قول بهتاش: 
نمـــــــــااااااااااند 
پاسخ:
بقول نامبره:
عی خداااااااااا :))
اثرات خوردن شام سنگین لاکچری میشه دیدن همین خواب های لاکچری ما تهش خواب مبینیم از دره ای چیزی پرتمون کردن پایین:))
پاسخ:
یادم نمیاد اون شب شام چی داشتیم اما مطمئنا نه لاک خوردم و نه چری :)))

خیلی خواب خوبی بود... چند وقته هوس کردم خواب پلیس فتا ببینم :)
نچ. معتقدم یه چیزایی رو قایم می کنی از ما خوانندگان محترمت :)
پاسخ:
خیلی چیزا رو قایم میکنم :))) 
اوف بر تو باد :)
پاسخ:
 باد یا نباد همینه، صادقانه گفتم :)))))
خوابای من محتوا ندارن اصلا! چرت و پرتِ محض :| خوابِ شما خیلی پر مغز بود :))
پاسخ:
آره بابا برا خودش فیلم سینمایی ای بود :))

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
آقای سین

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی!

پیام های کوتاه
  • ۲۵ خرداد ۹۶ , ۲۲:۳۲
    علی