آقای سین

مختصری از احوالات آقای سین...

آقای سین

مختصری از احوالات آقای سین...

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «الاغ» ثبت شده است

یادم می آید عید نوروزی بود و ما رفته بودیم روستا، مردهای فامیل همه در حال آماده شدن برای کوهنوردی بودند و همه فامیل توی حیاط بزرگ خانه پدربزرگ جمع بودند و یک الاغ هم مهیا شده بود برای حمل بارها! ما نیز جوان و در اوج آمادگی (ریا نباشد تکواندو کار میکردیم آن موقع ها) و وسوسه شدیم که قبل از حرکت از این الاغ یک سواری بگیریم و در کسری از ثانیه به هوا پریدیم و از آسمان بر پشت الاغ مادر مرده فرود آمدیم. فرود آمدن ما همان و وحشت کردن الاغ هم همان! یک آن با تمام قدرت پاهایش را به عقب پرت کرد با یک جفتک تمیز ما را از روی سرش به سمت زمین پرت کرد. با اینکه ترسیده بودم اما زمین نخوردم و با دست گذاشتن روی زمین و نیم پشتکی روی پای خودمان ایستادیم ولی چه فایده که در حضور جمع کثیری از خاله ها و زن دایی ها و دختر خاله ها و سایر اناث و ذکور فامیل حسابی ضایع شدیم.
از همان روز بود که آقای سین تصمیم به مهربانی با حیوانات و پرهیز از آزارشان را گرفت :)
۱۹ نظر ۰۶ آذر ۹۷ ، ۱۹:۱۰
آقای سین
آقای سین

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی!

پیام های کوتاه
  • ۲۵ خرداد ۹۶ , ۲۲:۳۲
    علی