آقای سین

مختصری از احوالات آقای سین...

آقای سین

مختصری از احوالات آقای سین...

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کنکور» ثبت شده است

فکرشو بکنید برای رفتن به یه دانشگاه امتحان کنکور ارشد ثبت نام کردید و به هر زحمتی بوده قبول شدید، الان فقط میتونید دوتا از کد رشته محل های اون دانشگاه رو انتخاب کنید!

با یه قانون الکی که میگه فقط دو تا کد رشته محل با شرایط خاص رو میتونید انتخاب کنید شانس قبولیم تقریبا یک پنجم شده حالا...

فقط دوس دارم کسی که این قانون رو گذاشته از نزدیک ملاقات کنم!!

۱۱ نظر ۲۵ تیر ۹۸ ، ۱۱:۳۷
آقای سین

توی رشته‌ای که مثلا رشته اصلی بود و انتظار موفقیت بیشتری داشتم شدم ۶۰۰ و خرده ای!

اونوقت توی رشته که به عنوان رشته فرعی ثبت نام کردم رتبم ۱۹ شده...

همین جا از همه‌ کارمندای سازمان سنجش کمال تشکر و قدردانی رو دارم!

۹ نظر ۱۹ تیر ۹۸ ، ۰۷:۴۱
آقای سین

دختر دایی بنده امسال در کنکور سراسری شرکت کرده و رتبه ی او حدودا ۷۰۰ شده است. حالا پسر دایی خشک مغز بنده که از قضا دانشگاه رفته هم هست و پرستار، با استدلال های پشت کوهی مانعی برای دانشگاه رفتن او شده است!

/ ۱۶ مرداد


الحاقیه: فشارها جواب داد و طبق شنیده ها فعلا پسر دایی تسلیم شده، البته پسر دایی خودش انتخاب رشته کرده براش و معلوم نیست چه کد رشته هایی زده...

/ ۲۱ مرداد

۳۵ نظر ۲۱ مرداد ۹۷ ، ۲۱:۰۵
آقای سین

خدایی آدم باید خیلی قوی باشه که بعد از این که شنید یکی بدون شرط معدل و دادن آزمون دانشگاه شهید بهشتی قبول شده،
جمع بندی کنه و تست بزنه و بره سر جلسه کنکور!

+ اطاعات بیشتر

۱۶ نظر ۱۵ تیر ۹۶ ، ۱۲:۲۰
آقای سین
این روز ها تمام سعی مان را میکنیم تا تمرکز صد درصدی روی کنکور داشته باشیم و وعده ی صد روزه آقای سین هم به سرنوشت وعده های آن ها دچار نشود اما مگر ابر و باد و مه و خورشید و ترامپ و این بیل های مکانیکی توی خیابان و دختر عمه محترمه و بحث های خانواده در راستای فشار برای مزدوج نمودن بنده و ترانه های گاه و بی گاه برادر کوچیکه (با ریتم ها و سبک ها متنوع به زبان های محلی و فارسی و ...) و حسین ماهینی و یار و کوفت و زهر مار میگذارند برای لحظه ای با آرامش کامل به فکر کنکورمان باشیم!
این وسط عده ای که برای واردات ترانسفورماتور از فرانسه استانی را به آتش کشیده اند بیشتر از همه روی اعصابند!
البته از همه این ها که بگذریم می رسیم به بیکاری! که چون مرض لاعلاجی در حال آب کردن گوشت و خرد کردن استخوان های آقای سین است. که اگر نبود این جناب کنکور،
تا حالا حداقل یک مرهم موقتی برای فروکش کردن درد آن پیدا میکردم.
۲۰ نظر ۲۹ بهمن ۹۵ ، ۱۱:۳۰
آقای سین

- الو سلام! خوبی زن دایی؟ خونه هستین؟


+ سلام ممنون. آره خونه هستیم


- باشه پس مزاحمتون میشیم الان...


+ خوش اومدین :)


در این موضوع که مهمان حبیب خداست هیچ بحثی نیست! در این که صله رحم هم جزء دین اسلام هستش هم هیچ شکی نیست! اما...

وقتی با چهارتا پسر شیطونش (البته انصافا فقط سه تاشون شیطونن) میان خونه ی ما آخرین امید ها برای تمرکز روی کتاب و جزوه از بین میره... موضوع اونجایی بغرنج تر میشه که خونه ی این بنده خدای ناخوانده (دختر عمه محترم) فقط یه کوچه با ما فاصله داره و تقریبا یک شب در میان این اتفاق می افته...


+ هدفون هم امتحان کردم ولی بعد از چند دقیقه وسط اتاق در حال پشتک زدن مشاهده می شوم! (و یا آهنگ های آرام که امتحان میکنم بعد از چند دقیقه خوابم میبرد:)) )

۱۹ نظر ۰۱ بهمن ۹۵ ، ۲۰:۵۵
آقای سین

آقای سین تصمیم گرفته در این فرصت باقی مانده (حدود صد روزه) تا کنکور را به گونه ای وقت خویش را برنامه ریزی و مدیریت نماید که در پایان صد روز هیچگونه پشیمانی و تاسف خوردنی از جمله؛ ای کاش بیشتر درس می خوندم یا ای کاش فلان کارها را نمی کردم و موارد این دست برای وی رخ ندهد و با قلبی آرام پذیرای کارنامه اعمال خویش باشد.

بدین وسیله از تمام امت بلاگرین خداشناس تقاضا می شود ما را از دعای خیر و پیشنهادهای کارشناسی خویش محروم نفرمایید.

قبلا از بذل توجهات و همکاری شما دوستان عزیز سپاسگذاریم.
۲۱ نظر ۲۳ دی ۹۵ ، ۲۰:۲۵
آقای سین
آقای سین

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی!

پیام های کوتاه
  • ۲۵ خرداد ۹۶ , ۲۲:۳۲
    علی