آقای سین

مختصری از احوالات آقای سین...

آقای سین

مختصری از احوالات آقای سین...

آیت الله حائری شیرازی: باید بدانیم هر کس مکلف به تشخیص خویش است. اگر کسی تشخیص دهد جریانی بدنبال تغییر فرهنگ اسلامی به فرهنگ غربی است، بر اساس چنین تشخیصی باید بداند تغییر فرهنگ اسلامی به فرهنگ غربی، در حکم مبارزه و محاربه با امام زمان علیه السلام است.

از سند 2030 چه میدانید؟
۶ نظر ۲۶ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۷:۳۱
آقای سین
از دیشب تا الان دارم فکر میکنم، یعنی تو این چند میلیون مدعی، سه صد یار واقعی پیدا نمیشه؟!
۶ نظر ۲۲ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۹:۳۴
آقای سین
آقای سین شاید هیچ نقطه ای از دنیا به اندازه ترمینال شهید کار اندیش شیراز خاطرات خوب و بد نداشته باشه...
۳ نظر ۲۰ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۷:۳۵
آقای سین
از معدود فوایدی که حضور ۷ - ۸ تا طلبه توی اتوبوس باشه اینه که میتونی نماز شکسته بین راهتم به جماعت بخونی...

در ضمن آبمیوه و کیکی که تو اتوبوس میدن رو همون اول بخورید، آبمیوه گرم میشه :)
۲ نظر ۱۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۲:۲۰
آقای سین
اهواز! و ما ادراک الاهواز...
به قدری دلم گرفت که دلم نیومد عکس بگیرم بعدا براتون بذارم تو پست...
البته خوشبختانه از شر گرما خلاص شدم تا حدودی...
۳ نظر ۱۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۰:۱۹
آقای سین
دزفول؛ اینجا معنای گرمای هوا را از عمق وجود احساس خواهید کرد...
۵ نظر ۱۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۷:۱۸
آقای سین
یک دروغی از زبان من یکی آمده در وبلاگ من نوشته که آقای سین وعده ی صد روزه داده که نمیدونم کنکور چه شود و فلان!
من دوماهه منتظر بودم یکی از من سوال کند تا بگویم این یک دروغ بزرگ است! آدم مگر عقل نداشته باشد که چنین وعده ای بدهد...
من فقط گفتم صد روز دیگر میایم میگویم کنکور دادم و تمام!
۹ نظر ۱۲ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۹:۰۰
آقای سین
اتفاق خاصی رخ نداده...

فقط امروز یک سال پیرتر شدم!
۱۴ نظر ۰۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۷:۳۶
آقای سین
آمدیم از حال بدمان بنویسیم؛
از مهمان های غیر قابل تحمل از تعطیلات کوفتی نوروز و از عروسی ای که یک ساعت نشده از رسیدن عروس و داماد و وسط رقص و ساز و دهول و تیراندازی هوایی با انواع سلاح های مجاز و غیر مجاز و سبک و سنگین یک دفعه با رسیدن خبر فوت و تمام کردن یکی از فامیل به هم ریخت دیروز و از امروزی که با تشییع و خاک سپاری و جیغ و داد و گریه مادر و خاله و آشنا و غریبه به سر شد و از کنکوری که ما را به زانو در آورد و ...
و بدتر از همه ی این مصیبت ها استرس و افسردگی در آستانه تولد 25 سالگی و ورود به 26مین سال زندگی و همه اینها بنویسم و ناله کنیم و آه فغان و درد خود را با دنیای مجازی به اشتراک بگذاریم که...
که ناگاه با خواندن چندین پست اخیر یک آشنای قدیمی و تنی چند از دیگر بلاگران نالان اینقدر خوشحال شدیم که تنها ما نیستیم که به أسوأ الأحوال گرفتاریم و بدبخت تر از ما نیز هست و کلا حالمان کمی تا قسمتی سر جا آمد!
حال با اینکه همیشه معترض سیه نویسان و دپرسان و موج منفی ساطع کنندگان بلاگستان میشدم تقاضا دارم زین پس تمام گرفتاری ها و درد و مشکلات خود را به اشتراک گذارید!

+اینکه آقای سین برای پستهای شما کامنت نمیگذارد تنها دلیلش مرض کنکور است که کمتر از یک ماه دیگر یا درمان میشود و یا ما را به هلاکت خواهد کشاند و دلیل دیگری ندارد (به بزرگواری خویش ببخشایید)

۶ نظر ۱۲ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۳۱
آقای سین

نمیدانم فارغ التحصیل کدام دانشگاه بود و آیا از همین مدرک های آبکی گرفته بود و کم تجربه بودن و عدم صلاحیت و مهارت او باعث این اشتباه شد و یا اینکه نه تجربه و مهارت کافی را داشته و علت چیز دیگری بود. اما این اشتباه او چیزی بجز مرگ را برای ساسان عزیز به همراه نداشت و ما را غرق در ماتم کرد. حالا دیگر هفت سین و نوروز و خیلی واژه ها نه تنها برای پدر و مادر ساسان که برای همه ی اقوام و آشنایان معنی دیگری میدهند.

اشتباه در مقدار داروی بیهوشی این نوجوان دوست داشتنی باعث شد چند ماه به کما برود و سرانجام 29مین روز از اسفندماه در آغوش خاک جای گیرد...

+ عکس

نوروزی پر از شادی برای شما آرزو میکنم و از ته قلب از خدا میخواهم که هیچوقت نوروز به این تلخی را تجربه نکنید!

مانا باشید و شادمان و سربلند

۵ نظر ۰۱ فروردين ۹۶ ، ۰۲:۴۶
آقای سین
آقای سین

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی!

پیام های کوتاه
  • ۲۵ خرداد ۹۶ , ۲۲:۳۲
    علی