آقای سین

مختصری از احوالات آقای سین...

آقای سین

مختصری از احوالات آقای سین...

۳۹ مطلب با موضوع «عمومی» ثبت شده است

بدترین و کشنده ترین درد برای یک جوان بیکاری است.

۲۱ نظر ۱۵ خرداد ۹۶ ، ۱۸:۱۹
آقای سین

دوباره از راه رسید ماهى که ابتدایش رحمت و میانه ‏اش مغفرت و پایانش آزادى از آتش جهنم است.

حضرت امیر (ع) میفرمایند: خداوند روزه را واجب کرد تا به وسیله آن اخلاص خلق را بیازماید.


امام صادق (ع):
هر کس سه روز آخر ماه شعبان را روزه بگیرد و به روزه ماه رمضان وصل کند خداوند ثواب روزه دو ماه پى در پى را برایش محسوب می ‏کند.


+ پیشاپیش از همه دوستان التماس دعا داریم...

۸ نظر ۳۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۸:۰۷
آقای سین

اما نه آن روحانی که عمامه اش سفید و پرونده اش سیاه است...


بلکه به آن روحانی ای رأی میدهم که عمامه اش سیاه و پرونده اش سفید است...

رای ما سید محرومان رئیسی.

۸ نظر ۲۸ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۳:۳۱
آقای سین
آیت الله حائری شیرازی: باید بدانیم هر کس مکلف به تشخیص خویش است. اگر کسی تشخیص دهد جریانی بدنبال تغییر فرهنگ اسلامی به فرهنگ غربی است، بر اساس چنین تشخیصی باید بداند تغییر فرهنگ اسلامی به فرهنگ غربی، در حکم مبارزه و محاربه با امام زمان علیه السلام است.

از سند 2030 چه میدانید؟
۶ نظر ۲۶ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۷:۳۱
آقای سین
یک دروغی از زبان من یکی آمده در وبلاگ من نوشته که آقای سین وعده ی صد روزه داده که نمیدونم کنکور چه شود و فلان!
من دوماهه منتظر بودم یکی از من سوال کند تا بگویم این یک دروغ بزرگ است! آدم مگر عقل نداشته باشد که چنین وعده ای بدهد...
من فقط گفتم صد روز دیگر میایم میگویم کنکور دادم و تمام!
۹ نظر ۱۲ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۹:۰۰
آقای سین
آمدیم از حال بدمان بنویسیم؛
از مهمان های غیر قابل تحمل از تعطیلات کوفتی نوروز و از عروسی ای که یک ساعت نشده از رسیدن عروس و داماد و وسط رقص و ساز و دهول و تیراندازی هوایی با انواع سلاح های مجاز و غیر مجاز و سبک و سنگین یک دفعه با رسیدن خبر فوت و تمام کردن یکی از فامیل به هم ریخت دیروز و از امروزی که با تشییع و خاک سپاری و جیغ و داد و گریه مادر و خاله و آشنا و غریبه به سر شد و از کنکوری که ما را به زانو در آورد و ...
و بدتر از همه ی این مصیبت ها استرس و افسردگی در آستانه تولد 25 سالگی و ورود به 26مین سال زندگی و همه اینها بنویسم و ناله کنیم و آه فغان و درد خود را با دنیای مجازی به اشتراک بگذاریم که...
که ناگاه با خواندن چندین پست اخیر یک آشنای قدیمی و تنی چند از دیگر بلاگران نالان اینقدر خوشحال شدیم که تنها ما نیستیم که به أسوأ الأحوال گرفتاریم و بدبخت تر از ما نیز هست و کلا حالمان کمی تا قسمتی سر جا آمد!
حال با اینکه همیشه معترض سیه نویسان و دپرسان و موج منفی ساطع کنندگان بلاگستان میشدم تقاضا دارم زین پس تمام گرفتاری ها و درد و مشکلات خود را به اشتراک گذارید!

+اینکه آقای سین برای پستهای شما کامنت نمیگذارد تنها دلیلش مرض کنکور است که کمتر از یک ماه دیگر یا درمان میشود و یا ما را به هلاکت خواهد کشاند و دلیل دیگری ندارد (به بزرگواری خویش ببخشایید)

۶ نظر ۱۲ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۳۱
آقای سین

نمیدانم فارغ التحصیل کدام دانشگاه بود و آیا از همین مدرک های آبکی گرفته بود و کم تجربه بودن و عدم صلاحیت و مهارت او باعث این اشتباه شد و یا اینکه نه تجربه و مهارت کافی را داشته و علت چیز دیگری بود. اما این اشتباه او چیزی بجز مرگ را برای ساسان عزیز به همراه نداشت و ما را غرق در ماتم کرد. حالا دیگر هفت سین و نوروز و خیلی واژه ها نه تنها برای پدر و مادر ساسان که برای همه ی اقوام و آشنایان معنی دیگری میدهند.

اشتباه در مقدار داروی بیهوشی این نوجوان دوست داشتنی باعث شد چند ماه به کما برود و سرانجام 29مین روز از اسفندماه در آغوش خاک جای گیرد...

+ عکس

نوروزی پر از شادی برای شما آرزو میکنم و از ته قلب از خدا میخواهم که هیچوقت نوروز به این تلخی را تجربه نکنید!

مانا باشید و شادمان و سربلند

۵ نظر ۰۱ فروردين ۹۶ ، ۰۲:۴۶
آقای سین

علی الظاهر تنی چند از بچه های بیان اقدام به راه اندازی یک سایت (شبکه اجتماعی) به اسم بیانی ها کرده اند. بنده دلیل قانع کننده ای برای عضویت در این سایت نمیبینم و این پست صرفا به درخواست گریزان نوشته می شود. اما شما اگر مایل هستید از این سایت دیدن کنید.

اگر غول کنکور مجالی داد در نویسه ای دیگر مفصل تر به این سایت خواهم پرداخت.

۱۵ نظر ۲۲ بهمن ۹۵ ، ۱۷:۳۴
آقای سین

بعد از 20 و اندی سال زندگی در این کره خاکی بالاخره فهمیدیم که گروه خونی ما +AB است. البته سالیان درازی بود که سرنگ در بدنمان فرو نرفته بود و از این موضوع اصلا خوشمان نیامد! آخر ما به ندرت مریض گشته و هنگام مریضی هم (سالی یک بار سرماخوردگی در زمستان که امسال خوشبختانه هنوز رخ نداده) به مریض خانه مراجعه نکرده و با چند عدد کلداکس سر و ته قضیه را هم میاوریم. فرصت را غنیمت میشمارم و در همین سیاهه خدای را سپاس میگویم که سلامتی جسمی و روحی به حقیر عطا فرموده است.


+این روزها ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست به دست هم داده اند تا مانع درس خواندن آقای سین شوند...

۲۳ نظر ۱۴ بهمن ۹۵ ، ۲۲:۰۰
آقای سین
آقای سین

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی!

پیام های کوتاه
  • ۲۵ خرداد ۹۶ , ۲۲:۳۲
    علی