احساس میکنم بهش خیانت کردم! (هشدار: افراد احساسی نخوانند)
روزها میگذشت و من به کمک او چیزهای بسیار زیادی یاد میگرفتم و شاید این علاقه موجود بین ما دوتا هم بیشترش به این خاطر بود که وقتمان را به بطالت نمیگذراندیم و نهایت استفاده را از با هم بودن می کردیم. هر روز مطلب تازه ای یاد میگرفتم و هر روز علاقه ام به او بیشتر میشد. گاه حتی شب ها تا دیر وقت پیش هم بودیم.
با اینکه ساعت ها به او زل میزدم هیچوقت از نگاه کردن به او خسته نمیشدم. راستش را بخواهید گاهی حتی توی رختخواب هم ول کن هم نبودیم! مدتی گذشت تا عادت کردم توی تاریکی دکمه هایش را پیدا کنم. البته او زیاد از لمس دکمه هایش خوشش نمی آمد، خصوصا اوقاتی که عصبانی بودم صدایش از این کار در می آمد!
در این شش سال یک بار مریض شد ولی من حتی زیر عمل جراحی هم کنارش بودم و وقتی دکتر دل و روده اش را بیرون ریخت، داشتم نگاه می کردم!
با این همه احساسی که به او داشتم و دارم بعید میدانم نسبت به من بی تفاوت باشد چه برسد به اینکه از من متنفر شود. گیریم که من دنبال یک عشق جدید رفته باشم آیا او حق دارد از من متنفر باشد؟ به نظر من باید شرایط را درک کند و به من حق بدهد، البته راستش را بخواهید خودم گاهی احساس میکنم به او خیانت کرده ام ولی چاره چیست؟ وقتی او دیگر کهنه و قدیمی شده و جوابگوی نیاز های من نیست راهی برای من می ماند جز اینکه به سراغ یک لپ تاپ جدید تر و به روز تر بروم؟ این کاری بود که دیر یا زود باید انجام میدادم و اگر احساساتی رفتار می کردم چند وقت دیگر (که کاملا از کار می افتاد) باید چند برابر هزینه می دادم!
+ واقعا آدما چطور اینقدر راحت بیخیال هم دیگه میشن؟ من چند روزه نگاهذلپ تاپم میکنم ناراحتش میشم :(