دختر خوب و زن زندگی نه علاقه ای به طلا و جواهرات داره، نه به پول اهمیت میده، نه جشن عروسی مجلل و اشرافی میخواد، نه اول زندگی از شوهرش خونه و ماشین میخواد، نه اصلا وجود داره!
دختر خوب و زن زندگی نه علاقه ای به طلا و جواهرات داره، نه به پول اهمیت میده، نه جشن عروسی مجلل و اشرافی میخواد، نه اول زندگی از شوهرش خونه و ماشین میخواد، نه اصلا وجود داره!
با همه ی بدی ها و نداشته هایم،
با این دست های خالی و این کارنامه ی سیاه به سمت تو آمده ام...
به سمت تو ای که سبب اتصال بین زمین و آسمانی، به سمت تو که جلوه ی خدا بر روی زمین هستی!
مرا بپذیر ای فرزند صراط مستقیم...
بیعت میکنیم با آخرین حجت خدا به تاریخ ۲۶ آبان ۱۳۹۷، باشد که پیمان شکن نباشیم.
اینکه شرایط و جو حاکم بر ورزشگاه های کشور خصوصا آزادی برای حضور بانوان مناسب است یا نه را کار ندارم، حتی به مباحث سیاسی پشت پرده این اقدامات هم کاری ندارم. گزینشی و نمایشی بودن این حضور در بازی پرسپولیس هم چندان برایم مهم نیست!
اما اینکه از بین میلیون ها خانمی که دوست دارند ورزشگاه بروند فقط ۸۵۰ نفر انتخاب شود و عدل آن یک نفری که چندین سال است سعی در فراموش کردن آن را دارم بین آن ها باشد و عکس او در خبر ورزشی و ایسنا و اوسنا و صفحه ای اف سی تا ای بی سی دی و همه فضای مجازی و هر جایی که من سر میزنم سر در بیاورد، قطعا توطئه ی مسئولان برای برهم زدن حال روحی آقای سین و گناهی نابخشودنی در نامه اعمالشان است.
این باور غلطیست که دخترها را ضعیف تر از پسر ها هستند. هیچوقت این موضوع را قبول نداشتم و همیشه از آن ها می ترسیدم. اما چه فایده که به ترس خود محل نگذاشتم. دختر ها ضعیف نیستند بلکه بسیار خطرناک هستند و می توانند ویرانی های بسیاری در زندگی تان به بار آورند.
یک دختر ۴۰ کیلویی لاغر مردنی میتواند خیلی شدیدتر از قهرمان جهانی بوکس، زندگی شما را در هم کوبد. پرتوهایی که چشم یک دختر به سمت شما می فرستد به مراتب از ضربات مشت یک بوکسور سنگین وزن خطرناک تر هستند.
یک دختر می تواند میلیون ها تومان ضرر مالی برای شما در پی داشته باشد و شما را سال ها از مسیر پیشرفت زندگی تان دور بی اندازد.
این مدت هر کسی که سعی دارد به من نزدیک شود را زخمی میکنم! گاهی با یک کنایه و گاهی با یک حمله تمام عیار به وسیله ی کلمات! تمام وجود او را جوری به رگبار کلمات می بندم که فرصت هیچ واکنشی پیدا نکند و سریع فاصله بگیرد!
کاش می شد یک نوشته ای به خود آویزان می کردم با این عنوان که «خطر انفجار، نزدیک نشوید!» راستش را بخواهید دیگر نه میتوانم به کسی اعتماد کنم و نه از خودم مطمئن هستم که می توانم کسی را به قلبم راه دهم...
با وجود تمام تلاش شیاطین و جبهه ی کفر برای مانع تراشی و کم رنگ کردن مراسم اربعین، پیاده روی اربعین با شکوه و عظمت انجام شد. ما هم افتخار حضور در این حماسه بزرگ را برای چندمین بار پیدا کردیم و نائب الزیاره و دعاگوی تک تک دوستان حسینی بودیم (حتی شما مجازی ها)
در مسیر بسیار به یاد دوستانی بودم که دوست داشتند شرکت کنند و نتوانستند. حتی در یکی از موکب ها در حال استراحت بودم که چند نفر وارد شدم بلند شدم و یک لحظه پسر خاله ام را دیدم و تا آمدم صدایش بزنم متوجه شدم شخص دیگری است.
عجیب تر از همه در مسیر یک لحظه انگار زیزیگلو را دیدم که پوشیه زده بود بر صورت و کالسکه ی بچه به همراه داشت! (حالا اگر بدون پوشیه هم ببنمشون نمیشناسمشون احتمالا! ولی اونجا انگار خودش بود!)
از سرماخوردگی هم همین قدر بنویسم که تقریبا به یکی از آپشن های ثابت پیاده روی اربعین تبدیل شده است و خیلی ها تجربه اش کرده اند و فقط مخصوص بنده نیست.
+ متاسفانه پست قبلی به نتیجه نرسید و امسال هم تنها شرکت کردم :)))
البته روشن است که صرف اینکه کسی عاشق اربعین باشد دلیل بر این نمی شود که او همسر مناسبی باشد اما از معیار های حقیر برای یافتن همسر مناسب عشق و علاقه فرد مورد نظر و درک اهمیت اربعین به عنوان مهمترین حماسه عبادی سیاسی و معجزه زمان حاضر است.
اگر فرشته ای مسئول آب و هوا وجود داشت و سفارش روزانه می گرفت برای وضعیت جوی، من همیشه شبی بارانی سفارش می دادم که نزدیک صبح باران قطع می شود. به این ترتیب هر روز صبح می توانستم در هوای لذت بخش بعد از یک شب بارانی ورزش کنم.