آقای سین

مختصری از احوالات آقای سین...

آقای سین

مختصری از احوالات آقای سین...

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پسر اهوازی» ثبت شده است

یک لحظه چشمم چهره ی آشنایی را دید، دقیق تر شدم! حدس هایی توی ذهنم می آمد. بله انگار همان پسر اهوازی کارشناسی ارشد زبان بود که چند سال پیش در شیراز چند باری را مهمان خوابگاه ما بود. خدای من اسمش را فراموش کرده بودم.

متوجه نگاه کنجکاو من شد و حالا او هم به من زل زده بود. تلفنم را از جیب در آوردم به امید اینکه در مخاطبین تلفنم اثری از اسم او پیدا کنم. این فکر به ذهنم رسید که اگر اسمش را پیدا کنم می توانم شماره اش را بگیرم و مطمئن شوم اشتباه نگرفته ام. یک چشمم به پسر و چشم دیگرم به صفحه ی گوشی بود. چند بار مخاطبین را بالا و پایین کردم ولی مگر می شد میان این همه اسم و شماره، اسمی را پیدا کنم که خودم هم نمیدانستم چه اسمی است؟! زمان به سرعت میگذشت، چند تا اسم را که حدس میزدم جست و جو کردم و هر بار نتیجه ای نمیگرفتم. در سمت مخالف ایستگاه ایستاده بود و هیچ راهی هم برای صدا زدن او نبود و حتی اگر این سمت هم بود میخواستم چطور او را صدا بزنم؟ در همین فکرها بودم که قطار از راه رسید و بعد از چند دقیقه دیگر از پسر اهوازی خبری نبود و من هنوز هم مطمئن نیستم که شخص مورد نظر من بود یا نه...

۱۵ نظر ۱۵ مرداد ۹۷ ، ۱۹:۵۵
آقای سین
آقای سین

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی!

پیام های کوتاه
  • ۲۵ خرداد ۹۶ , ۲۲:۳۲
    علی