آقای سین

مختصری از احوالات آقای سین...

آقای سین

مختصری از احوالات آقای سین...

۳۹ مطلب با موضوع «عمومی» ثبت شده است

همیشه درک این موضوع که بعضی از بچه ها از اول ترم شروع به درس خواندن میکردند برایم سخت بود و چون خودم معمولا آخر ترم و شب امتحان درس میخواندم و نمره هایم هم تفاوت چندانی با آن دوستانی که عرض کردم، نداشت. تا اینکه این ترمی که گذشت (و به علت مشکلات عدیده چندان موفق به حضور در کلاس ها هم نشده بودم) چند روز قبل از شروع امتحانات برادر ارجمند تصادف نمودند و اینجانب مجبور شدم تهران را درست چند روز مانده به امتحانات بدرود بگویم و راهی خانه شوم. خلاصه همه چیز دست به دست هم داد تا شب امتحان را هم در اتوبوس سپری کنم و عملا هیچ فرصتی باقی نماند و این ترم را به فجیع ترین حالت ممکن به پایان رساندم.
حجم بعضی درس های دوره کارشناسی ارشد به قدریست که یک شب امتحان برای جمع کردنشان کافی نیست. از این رو تصمیم گرفته ایم (از امروز که انتخاب واحد کردیم که نه) از روزهای آتی شروع به درس خواندن کرده تا در ترم جاری مشکلات ترم قبلی تکرار نشوند و این مهم را اینجا ثبت کردیم تا تذکری شود برای خودمان و شاید برای دوستانی در آینده...

۱۲ نظر ۱۲ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۳۷
آقای سین

به تو که میرسم دوباره لبخندی روی لبم پیدا می شود و دور از چشم دیگران در آغوش تو گم می شوم. سرم را آرام به تو تکیه میدهم و تمام خستگی هایم را برای لحظاتی فراموش میکنم! این همه دیدار اجباری آنقدر مرا به تو وابسته کرده که زود به زود دلم برایت تنگ میشود.

راستش را بخواهی تا همین چند وقت پیش اصلا چشم دیدنت را نداشتم و به تو که میرسیدم تمام بدبختی ها و سختی های عالم به یادم می آمد و سعی میکردم تا می توانم از تو دوری کنم اما کار دنیا اینچنین است و هیچ کس از روز بعد خود خبر ندارد. شاید روزی عاشق چیزی بشویم که تا دیروز از آن متنفر بودیم. چیزی که مهم است این است که الان با تو حال خوبی دارم. وقتی پیش تو هستم دیگر احساس بدی ندارم و دیگر مثل قبل نیستم، که تمام شب را بیدار باشم و خوابم نبرد، ساعت ها سرم را روی پشتی صندلی هایت تکیه میدهم و میخوابم! هرچند بعضی از این راننده ها با تو بدرفتاری میکنند و تو را از چاله و دست اندازی های راه عبور میدهند و با تکان هایی که میخوری خوابیدن را سخت میکنی اما من دیگر عادت کرده ام به این وضع و گله و شکایتی از تو ندارم.

۱۲ نظر ۲۰ آذر ۹۶ ، ۲۳:۰۰
آقای سین

چندی پیش در بوفه دانشگاه امیرکبیر با یکی از دوستان نشسته بودیم که بحث به فعالیت های دانشگاه رسید. می گفت دوستان فعال دانشجویی چه تلاش ها که نمی کنند تا این بوفه را مختلط کنند! جای ساعت ها و بلکه ماه ها تحقیق جامعه شناسانه دارد که چگونه می شود سطح دغدغه مندی دانشجویان از 16 آذر سال 32 تا امروز به مطالبه بوفه مختلط تقلیل یافته است.


- عذر تقصیر بخاطر 55 روز دوری از بیان و بیانی های عزیز.

- تشکر از همه دوستانی که کامنت گذاشتن و حالمو پرسیدن بخصوص آقای دچار.

۱۶ نظر ۱۶ آذر ۹۶ ، ۱۱:۴۲
آقای سین

تحول دل‌ها در اربعین علامت این است که «خبری در راه است».  اگر همۀ دل‌ها در جهتِ یک امر الهی متحول شود، این علامت نصرت خداست. چون تبلیغات نمی‌تواند این همه اثر بگذارد. ساده‌ترین تحلیل این است که «پیاده‌روی اربعین، رزمایشی برای لشکریان امام زمان(ع) است»

  

علیرضا پناهیان


۱۰ نظر ۲۰ مهر ۹۶ ، ۰۵:۰۱
آقای سین

شهر جدید
دانشگاه جدید

و زنــدگــی جدید ...

به توکل نام اعظمت بسم الله الرحمن الرحیم


+ با کلیک و یا لمس لینک های زیر آقای سین را در تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید.
t.me/mr_3in

instagram.com/mr_3in


۱۹ نظر ۰۱ مهر ۹۶ ، ۱۲:۴۹
آقای سین

کم کمک دارد گرد پیری روی زندگیمان مینشیند و ای دل غافل! که روزهای پر از انرژی و شور و نشاط و شادی و با ارزش زندگی یعنی همان جوانی دارد به آخر هایش نزدیک می شود و آقای سین قصه ی ما در خواب زمستانی فرو رفته است. این وسط عروسی های رگباری هم سن و سالان (بعضا کوچکتران) دوست و آشنا و فامیل هم بهانه ای شده است که از صبحگاهان تا پاسی از شب هر موقع در تیررس پدر و مادرِ جانان قرار میگرم با انواع و اقسام گزینه های روی میز و زیر میز و دمپایی و هر آنچه که با خود اندیشه کنند میتواند کارساز افتد حقیر را تهدید و ارعاب کنند که ما خواهان عروسی و جشن و نوه و ... هستیم و هرچه تلاش میکنم آنها را متقاعد سازم که شما فرزندان ذکور دیگری هم دارید که از قضا خواهان و مایل به ازدواج هم هستند اما مگر دست از سر در آستانه ی کچل شدن ما بر میدارند!

از حق نگذریم خواسته غیر معقولی هم ندارند و قصور تا حدودی از حقیر است که سال ها چون کبک سر در برف داشته ام...

به هر حال چند مدتی بود که در افکار خویش فرو رفته تا راه حل و علاجی برای وضع موجود بجوییم و این شد که از خواندن وب نوشته های دوستان محروم بودیم و از همین جا پوزش می طلبیم.

۱۸ نظر ۲۳ شهریور ۹۶ ، ۱۲:۵۳
آقای سین

در شرایط حاضر که ما با عربستان در حال جنگ هستیم و با وجود حیوانات خطرناکی مثل «محمد بن سلمان» که قدرت را هم به دست گرفته است، اعزام حجاج، تقدیم گروگان به عربستان سعودی است.


پادشاه عربستان امور کشور را به پسرش سپرد

۱۲ نظر ۰۲ مرداد ۹۶ ، ۱۹:۴۹
آقای سین

تولد داریم اونم تولد کی!؟

حفار تونل...

کابوس کیسه کشا...

آقای گل...

هتریک نکننده و پاس دهنده...

عربکش... (منظور سعودیاس فقط)

رفیق فابریک مهندس و البته  خدای حرص دادن (آخر جبران میکنه)


تولدت مبارک آقای گل

۱۵ نظر ۲۷ تیر ۹۶ ، ۲۳:۱۸
آقای سین

بی شک یکی از بهترین لذت های زندگی می تواند سحرخیزی و ورزش و دوی صبح گاهی باشد، لذتی که بهای تقریبا گرانی هم دارد و آن دل کندن از خواب شیرین صبحگاهی است.

۲۶ نظر ۲۱ تیر ۹۶ ، ۰۷:۲۷
آقای سین

این روزها توی شبکه های اجتماعی و وبلاگ ها و هرجایی که سرمیزنم همه از تنهایی می نویسند و می نالند!
راستی چطور شد که همه با هم یک دفعه تنها شدیم؟!

۲۵ نظر ۱۰ تیر ۹۶ ، ۱۸:۳۵
آقای سین
آقای سین

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی!

پیام های کوتاه
  • ۲۵ خرداد ۹۶ , ۲۲:۳۲
    علی